چشم ها را باید شست
اهل دانشگاهم
رشته ام علافیست
جیبهایم خالیست
پدری دارم
دوستانی همه از دم ناباب
و خدایی که مرا کرده جواب
اهل دانشگاهم
تقبله ام استاداست
جانمازم نمره!
من نمیدانم که چرا میگویند
مرد تاجر خوب است و مهندس بیکار
و چرا در وسط سفره ما مدرک نیست
چشم ها را باید شست
جور دیگر باید دید
باید از قیمت دانش نالید!
وبه آنها فهماند
که من اینجا فهم را فهمیدم
من به گور پدر علم و هنر خندیدم
نظرات شما عزیزان: